کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

نذر گـل روی تو باید شهـر را آذین کنم           اسباب شور و شادی عشّاق را تأمین کنم

وقتی که یاری می‌رسد عطر بهاری می‌رسد           شبهای دی را با دمت شبهای فروردین کنم


جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن           کام تـمام شهـر را با نـام تو شیـرین کنم

در زیر طاق گنبدت هفت آسمان گم می‌شود           در پلّکـان بارگـاهت نـاز بر پـروین کنم

بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من           اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم

تو هرچه باشد شاهی و من هرچه باشد نوکرم           این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم

اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت           تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم

حرف دلم را پیش از اینها خواجۀ شیراز گفت           پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم

"عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم

دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم"

ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب           خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب

شأن رفیعـت را بنازم ای عزیز فـاطمه           وقتی برای تو امام عصر می‌گیرد رکاب

درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر           شأنت عزیز مصریان را از خجالت کرده آب

گنجینۀ اسرار را در سینه داری از ازل           با تو نمی‌خواهد بگردد شیعه دنبال جواب

هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند           نه اهل معرفت که محتاج توأند اهل کتاب

دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب           تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب

در لقمه‌های سفره‌ات گویا جلالت ریخته           از برکت لطف تو سائل می‌شود عالیجناب

حاجات اصحاب و موالی را نگفته می‌دهی           محظوظ ابوهاشم شد از آن التفات بی‌حساب

چشمان تو خـلق بهشتی مثل سامـرا کند           احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب

از هر در صحنت دری سوی خدا وا می‌شود           پایین پا پیـدا شود راهی برای فـتح باب

جرم است اگر سجده به پایت حجّت حق در زمین           جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب

از واژه‌های خسته کاری بر نمی‌آید دگر           شرمنده‌ام در شأن تو هرگز ندارم شعر ناب

ناقابلی را چـشمۀ مهـر تو قـابـل می‌کـند

آخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل می‌کند

با دست تو وا می‌شود باب العطای دیگری           دارد به تو رو می‌زند امشب گدای دیگری

بی‌حد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت           در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری

هر آنچه می‌خواهی بگیر از من گدایی را نگیر           من که ندارم جز در این خانه جای دیگری

تو شمع و من پروانه‌ام با غیر تو بیگانه‌ام           رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری

مسکین تو در می‌زند مرغ دلم پَر می‌زند           روزی من کن از کرامت سامرای دیگری

عطر خوش سیب از سوی شش گوشۀ تو می‌وزد           داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری

فرش حـریمت بالشم آنجا پُر از آرامـشم           از غیر دست تو نمی‌گیرم دوای دیگری

در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است           سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری

بحرالفضائل هستی و من هرچه می‌گویم کم است           مدح تو را می‌خوانم اما در فضای دیگری

ذریۀ سلطان طوس آیینۀ شمس الشموس!           دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری

شیر درنـده رام تو فـتح الفـتوح اقدام تو           تو حـیدر کـراری اما از نـمای دیگـری

مانـند ذکر یا عـلی نامت گـره وا می‌کند

ایـوانت آقـا کار ایـوان نجـف را می‌کـند

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مستم امشب من ز صهبای امام عسکری            سر نهم در سجده بر پای امام عسکری

فوق عرش حق بود جای امام عسکری            سوز نی باشد چو از نای امام عسکری


ایهاالاحباب عالم غرق شور و شادی ست
صاحب این جشن فرخنده امام هادی ست
هرکه را دیدم در این عالم ترا شد مشتری            در میان خوبرویان از همه کس بهتری
آفرینش را ز نور طلعتت زیب و فری            السلام ای وارث حـیـدر؛ امام عسکری
ای ابالمهدی به خاک مقدمت سرمی‌نهم
در ره مـهـدی تـمام هـستـیم را می‌دهم
در رهت بنـشسته‌ام گـشتم گدای سامرا            در سرم باشد هـمیـشه تا هـوای سامرا
صوت من پیچیده آقا در فضای سامرا            شاهـد حـالـم بود امـشب خـدای سـامرا
آمدم در بین سرداب و دلم از غم گرفت
چشمهایم اشک از سرچشمۀ زمزم گرفت
در شب میـلاد تو دلهـا هـوایی می‌شود            عشق می‌آید سراغـم سامـرایی می‌شود
از تجـلای جـمالـت کـبـریـایی می‌شود            هر که آید در کنارت کربلایی می‌شود
کعبه‌ای و قـبله‌گاه عالـمی روی تو شد
گرنرفتی ‌مکه حج‌ّحاجیان سوی تو شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب           دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب

باز هم تا ناکجـای عـرش نـورانی شد و           مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب


آنچنان گـسترده کردی ساحتِ تفـسیر را           در دلت قرآن ورق خورد و شدی أُمّ ٱلکتاب

در مدینه بودی اما هـمزمان پیچـیده بود           لحـظـهٔ مـیـلاد تو در سامـرا بویِ گلاب

سجدهٔ شکر زمین پاکی به بار آورده بود           آیه آیه می‌رسید از عسکری انگورِ ناب

عشقِ گندمگونِ عالم! یا أباٱلمهدی سلام           مجتـبایِ ثانیِ حـق! حضرتِ عـالیجـناب

یازده بار است باران از نگـاهم می‌چکد           کاش می‌دادی همین امشب سلامم را جواب

در خـیالـم باز هم پر می‌کشم تا مرقـدت           مرحمت کن باز اسمم را بیاور در حساب

یک حسن کنج بقیع و یک حسن در سامرا           هر چه حاجت داشتم آوردم و شد مستجاب!

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

مسیـر شهـر مدیـنه سـتاره بـاران بود            و کوچه کوچۀ این راه، ریسه بندان بود

مُـقَّـربان الـهـی بـه صف شـده بـودنـد            هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود


سکوتِ محض، فضا را گرفته بود و سحر            ملک به شکل بشر آمد و غزل‌خوان بود

چه ازدحـام عجـیـبی، چه راه بـنـدانی            و هرچه قدر بخواهی گدا فـراوان بود

حسودِ شهر، لبش را گزیده از حسرت            در انتهای همین کوچه‌ها پـریشان بود

بشارت از در و دیوار کوچه می‌بارید            ترانه بر لبِ حور و پَری و قِلمان بود

جنون به حَدِ خودش می‌رسید هر لحظه            بـشیـر آمـده و دست به گـریـبـان بـود

فضا فضای تهـیَّت، هوا هـوای جـنون            زمان زمانِ رسیدن، ملک گل‌افشان بود

نفس به سیـنه گـرفت و، صدا نمی‌آمد            فـقـط طنـینِ صدا، آیـه‌هـای قـرآن بود

ز رفـت و آمـد قـدّوسـیـان شـنـیـدم که            حرام بود غم و غصه، عشق ارزان بود

نـسیـمِ بـاد صبـا مـی‌وزیـد نـیـمـۀ شب            مسیر سبز حضورش به کوی جانان بود

تعارف این لحظات، آمد و نیامد داشت            که مـور دور و برِ خـانۀ سلیـمان بود

از این طرف هـمه میخـانه‌ها شده آباد            از آن طرف بت و بتخانه هرچه ویران بود

سبـد سبد گـل یـاس از بهـشت آوردند            عـبـورِ خـانـۀ وحیٍ خـدا گـلـستان بود

پـیـمـبـران الـهـی جـلـوس مـی‌کـردنـد            طبیب می‌رسد از راه، وقت درمان بود

فـرشـته از دل عـرشِ برین زمین آمد            خبر چه بود، که در بینِ شهر حیران بود؟

خـبــر رسـیـد کـه آمـد امـامِ یــازدهــم            زمان آمدنش فـرش، باغِ رضوان بود

رسـید و روشـنـی آورد بـا قـدم‌هـایش            و عمرِ تیرگیِ محض، رو به پایان بود

بـه یـمـن مـقـدم مـولـود خـانـۀ زهــرا            امامِ هـادی عـلیه السلام، خـنـدان بـود

نگـاهِ فـاطمه در چهـره‌اش هـویـدا شد            برای اهل نظـر این عـقـیـده آسان بود

کـشید پـرده به رویـش سـتـارۀ زهـره            ز بسکه این پسر فاطمه درخشان بود

کسی رسیده که حـاتـم گـدای او بود و            همیشه سفرۀ او پهن و از کریمان بود

کسی رسیده که هر نیمه شب شبیه علی            به فکـر سفـرۀ خـالـیِ مـستـمنـدان بود

کسی که قـبل ولادت نـبـود، آمـده بود            خـلاصه خـانۀ او مجـمـعِ مـحـبّان بود

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خبری آمده که نـوبت محـشر شده باز            خبری آمده که دورۀ غـم سر شده باز

خبر از معجـزۀ سورۀ کـوثـر شده باز            خبری آمـده که فـاطمه مـادر شده باز


روزی اهـل زمین رحـمت بسیار شده

هـادی فـاطـمـه امـروز پـسـردار شـده

ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام            ای امـام بـن امــام بـن امــام بـن امـام

ای که بـا یـاد تو شد خـانۀ دل‌هـا آرام            دوستی بی تو حرام است به اولاد حرام

عشق تو جان به همه مُرده دلان می‌بخشد

به گدای تو خدا کون و مکان می‌بخشد

تو همان حضرت از عـقـل فـراتر آقا            عـالـم از مـقـدم تـو گـشـته مـنـوّر آقـا

حـســن دوم زهــرایـی و حـیــدر آقــا            پـــدر مــنــتــقــم آل پــیـــمــبـــر آقـــا

فـارغی از همگـان و هـمگان پابـندت

منتقـم پروری و مصلح کـل فـرزندت

سامرای تو سراسر، خود فردوس خداست            سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست

سامـرا قـبـلـۀ مقـصـود تمام فـقـراست            کعـبه و میـکـده و خـانـۀ امّـید مـاست

باز هم دست تـمنّا سوی این در داریم

ما هـوای حـرم سـامـره در سر داریم

آسـمـان مثـل زمین منـتـظـر فـرمـانت            برده هوش از همگان معجزۀ چشمانت

بوسه بر خاک قـدومت زده زندانبانت            جان ما چیست مگر تا که شود قربانت

پسر حـیدری و حق به تو عـزّت داده

دشمنت هم به بـزرگـیت شهـادت داده

من همیشه به دعـای سحرت محـتاجم            سنگ گـردیده دلـم بر نظـرت محتاجم

شده آواره و بـر بـال و پـرت محتاجم            بی پـناهـم به ظهـور پـسـرت محـتاجم

 آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت

آمـدم تـا که رفـیـقـم بکـنـی با پـسـرت

ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توأیم            تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توأیم

ما کجا و تو کجا؟ وصله ناجور توأیم            اربعین زائر شش گوشه به دستور توأیم

اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا

اربعـیـن گـفـتم و کردم هـوس کـرببلا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ای که بـا یـاد تو شد خـانۀ دل‌هـا آرام            دوستی با تو حرام است به اولاد حرام

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

آسمان در طلوع یک خورشید            می‌کند روزهـای خود تـمـدیـد

این چه نـوریست در افق پـیدا            این چه نوریست نور عشق و امید


در سحر جـلوه‌اش که می‌گوید            نـور او فـاطـمی‌ست بی‌تـردید

در میـان سکـوت سرد حجـاز            گوش دل یک صدای ناز شنید

خـبری آمد از سـرادق عـرش            گـل بـریـزیـد فـاطـمه خـنـدیـد

پــدرش دور خـانـه مـی‌گـردد            بر لـبـش ان یکـاد یـا تـوحـیـد

چـشم در چـشم کـودکـش دائـم            می‌نـمـاید خـدای خود تـمحـیـد

تا که دستی برد به گـیـسویش            هـر چه دلـداده را کـنـد تهـدید

دیــدگــان حـدیـث روشـن شـد            تـا که نـور جـمـال او را دیــد

جـبـرئـیـل آمـد و تـبـرّک کرد            بال خود را به صورتش مالید

مثـل گـردونـۀ زمین و زمـان            با مـلائک به دور او چـرخـید

او که باشد امیـر انـس و جـان

سومـین نـسل حضرت سلطان

قـامت عـشـق کـامـلا خـم شـد            ساغر و جام و باده در هم شد

انـبـیاء صف کـشیـده مسـتـانه            در تـحــیّــر تـمــام عـالــم شـد

هر چه می‌شد ز عاشقی رو کرد            جـلـوۀ کـامـلـش در آن دم شـد

صحـنۀ درس عـشق بـازی‌هـا            بـیـن گـهـواره‌ای مـجـسّـم شـد

بین دریـای پـر تـلاطـم عـشق            چه بگویم که صبـر دل کم شد

دل عـالــم شــد آب تـا ایـنـکـه            لـحـظـۀ بـوسـه‌ای فـراهـم شـد

با شـکـوه صـدای این دو لـب            طـپـش سـیــنـه‌هـا مـنـظـم شـد

از صـفـای هـمـیـن محـبـت‌ها            رشتۀ دین به عشق محکـم شد

بـهـر تـبـریـک ایـن ولادت‌هـا            حـضرت رب عشق ملـزم شد

صـلـه بـر دوسـتــان ایـن آقـــا            دوری از آتـش جــهــنــم شــد

او که بـاشد امیـر انـس و جان

سومین نـسل حـضرت سلطان

من که هـستم ز سائـلان حـرم            او که باشد خـدای جود و کرم

نازم او را که نـازدار خداست            ناز او را به جان و دل بخـرم

از گــدایــان ســـامـــرا بــودن            آبــرویـم شـده چـو تـاج ســرم

قـبـلـه گـاه کـرامـت او بــاشـد            من به پیـشـش شبـیه رهگذرم

چه بگـویـم ز دست معـصیـتم            بهـر پـرواز بـستـه بال و پـرم

تـا کـه گــردیــدم آشـنـا بــا او            شد جهـانی غـریـبه در نظـرم

حـاجـتـی دارم از خــداونـدش            در مـیـان دعـای هـر سـحــرم

کـی شـود تـا اجـازه‌ای بــدهـد            دل خود را به صحـن او ببرم

یک سحر وقت صحن گردی‌ها            کـنـد او بـی‌قــرار و در بـدرم

هر وجب صحـن او بشـویم با            کـوثـر چـشم‌هـای پُـر گـوهرم

خــاک زیــر قـــدوم زوارش-            را کـنـم طوطـیـای چـشم تـرم

او که باشد امیـر انـس و جـان

سومـین نـسل حضرت سلطان

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همیشه طبعِ غـزل حِس بـرتـری دارد            برای توست اگر شعـر، مشـتری دارد

تـو از تبـار که هـستی، سـلالـۀ زهـرا            که خط به خطِ غزل طعم دیگری دارد


تو آن امامِ شـریـفی که بینِ انگـشتـش            ز جن و انس و ملک خیل لشگری دارد

صفات حق همه جمعند در صفات شما            اگـر کـه کـفـر نـبـاشـد بـرابـری دارد

همیشه قامت تو در مدینه دیدن داشت            ز بسکه هر قدمت شور محشری دارد

خـدا دوباره تبارک به خویشتن گـفـته            که این عَطیّه به سر تاج افسری دارد

تو آمدی و مـدیـنـه ندیـده بود کسی            که ایـنچـنـین جـلـواتِ پـیـمـبـری دارد

تـو آمـدی هـمـه گـفـتـنـد تـهـنـیـت آقـا            زمین پس از پدرت خوب رهبری دارد

در آسمان که درخشیدی عرشیان گفتند            عروس فاطمه به به، چه اختری دارد

عروس فاطمه از هـر پیـمبری امشب            به گـاهـواره گـلِ یـاسِ اطـهـری دارد

صدف مدینه، تو گوهر شدی در آغوشش            مدیـنه فخـر کند که چه گوهـری دارد

زلالیِ نفست عطر و بوی کوثر داشت            شکـوهِ هـیـبت تـو نـور حـیـدری دارد

تو هم حسن شدی، هم عسگری، دل ما هم            به لطف این دو صفت، حال بهتری دارد

تو در مدینه قدم رنجه کردی و، حالا            زمینِ سامره در خویش عسکری دارد

زمیـنِ سامـره مـحـوِ تجـلـیّات تـو شد            زمـیـنِ سـامــره نــامِ مـطـهــری دارد

همیشه سائل این خانواده محتاج است            همیشه دست توسل به محضری دارد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

الا کـه مــوسـم شـادی و هـمـدلی آمـد            زمــان نــاد عــلــیـاً ســیــنـجـلـی آمـد

زمـین سـامـره را سیـنـه مـنجـلـی آمد            دهـــم ولــی خــداونــد را ولــی آمـــد


که دومین حسن از چهارمین علی آمد

بر آن علی به گل روی این حسن صلوات

ولّی ذات خدا شاه انس و جان است این            جهان جان نه، که جان همه جهان است این

چراغ اهـل زمین ماه آسمان است این            به جسم شرع و تن اهل دین روان است این

امام ما پـدر صاحب الزمان است این

بر آن امام و بر این صاحب زمن صلوات

چراغ دیـده رخ دلربای این پسر است            تمام عالـم خلـقت برای این پسر است

چو ذات حق به دل خلق جای این پسر است            دل شکسته دلان آشنای این پسر است

سخن اگر به مدیح و ثنای این پسر است

به صفحه و قلم و منطق و سخن صلوات

وزیده بوی گل مهـر او ز هـر چـمنی            نـیافـریـده خـداونـد هـمچـو او حـسنی

خوشا زبان و خوشا منطق و لب دهنی            که در ثـنای وجـودش برآورد سخـنی

به یاد رویش هر جا که هست انجمنی

سزد که خلق فرستد بر انجمن صلوات

سلام خلق و درود خدا به جان و تنش            فــدای لـیـلـۀ مـیـلاد و صبـح آمـدنـش

جــمـال آیـنــۀ ذات حــیّ ذوالـمـنـنـش            به باغ وحی دمد بوی گل ز پیرهـنش

وجود مهـدی مـوعـود سرو نستـرنش

به باغبان و بر این سرو نسترن صلوات

ز پرده چهره چو بی‌پرده همچو ماه نمود            دل امام دهم را به یک کـرشـمه ربود

شهادتـین ز لـبهـای جانـفـزاش سـرود            به فـاطمه به عـلی بر ائمه گفت درود

سپس بخواندن قرآن دهان چو غنچه گشود

به آیه آیـۀ قـرآن بر آن دهـن صلوات

خدا ستوده به قـرآن خود عـیان او را            رسـول خـوانـده امـام جهـانـیان او را

ستوده حجّت حق صاحب الزّمان او را            پدر گرفته در آغوش خود چو جان او را

نهاده بوسه به حُسن و لب و دهان او را

بر آن لبی که ورا گشته بوسه زن صلوات

الا کـه حـجّـت ذات خــدای دادگــری            ز سروران جهان تا جهان بپاست، سری

سران خلـق سراسر ستاره تو قـمـری            به فـاطمه پـسری و به مهـدیش پدری

ز وصف خوب‌تران زمانه خوب‌تری

به حضرت تو ز دادار ذوالمنن صلوات

سـلام بـاد به جـان و درود بـر بـدنـت            روان عـیسی مریـم ز فـیض پیـرهنت

هزار موسی عمران به طور هم سخنت            نـشـان بـوسـۀ داود بـر لـب و دهـنـت

گرفته یوسف صدیق جان ز فیض تنت

تو را ز جمله نبیّین به جان و تن صلوات

به وصف توچه توان گفت کس که خود حسنی            به شهر سامره و باغـبـان هر چـمـنی

قسم به حق خـدا ز وصف همچو منی            نکوتر از گل توصیف و برتر از سخنی

تو خود به گـلشن توحـید باغ یاسـمنی

به لالۀ رخت از باغ یـاسـمن صلوات

ز آب جوی تو خضر وجود رخ شوید            به شوق کوی تو پیـر طریق ره پـوید

زمان به گردش خود گردد و تو را جوید            بهـشت لالـۀ خـود از دم تـو مـی‌بـویـد

ز زلف پر شکنت عطر تازه می‌روید

به عطر تازه آن زلف پر شکن صلوات

خـوشا دلی که بـود بـاغ جـنّت غـم تو            خوشا گلی که گرفته است فیض از دم تو

دل هـزار سـلـیـمـان اسـیـر خـاتـم تـو            سـلام بـر تـو و بـر مـهـدی مکـرّم تو

ثـنای تو است نه تـنها به نظـم میـثم تو

تو را ز پیر و جوان و ز مرد و زن صلوات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

قـسـم به حـق خـدا ز وصف مـنـی            نکوتر از گل توصیف و برتر از سخنی

ز زلف پز شکنت عطر تازه می‌روید            به عطر تازه آن زلف پر شکن صلوات

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

می‌وزد طرفه نسیمی که دم روحانی‌ست            همه جا جلوۀ یار و همه جا نورانی‌ست

شب وجد و شب شادی شب مدحت خوانی‌ست            هشتمین روز هـمایون ربیع الثّانی‌ست


از محـیـط عـظمت گـوهـر زهـرا آمد

الـبـشــاره حـسـن دیـگـر زهــرا آمــد

آمــد از بــرج ولایـت قـمـر یــازدهـم            یـا ز دریـای امـامـت گـهــر یــازدهـم

یـا ز سیـنـای نـبـوّت شـجــر یـازدهـم            حـجّـت یــازدهـــم دادگـــر یـــازدهــم

خرّم این گلشن توحید و گـل یاسمنـش

می‌برد دل ز همه حُسن حَسن در حسنش

کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت            حسنی حُسن و حسینی دم و زهرا عصمت

یازده ماه به یک آینه در یک صورت            عجبا یک پسر و این همه مجد و عظمت

خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک

گوهر ده یم نور و یم یک گوهر پاک

این پسر کیست که پیر خردش خاک در است            به خدا از همه خوبان جهان خوب تر است

این پسر آیـنۀ طلعت خـیر البشر است            بشنوید این پدر حجّت ثانی عشر است

صلوات هـمـه بـر مـاه جـمـال پـدرش

پـدر و مــادر مـن بـاد فــدای پـسـرش

عسکر او ملک و حوری و جنّ و بشرند            پرتوی از رخ او اختر و شمس و قمرند

خلق عـالـم به گـدایّی درش مفـتخـرند            هـمه خـوبـان جهان منتـِظر منـتـَظرند

منتظر کیست همان حجّت ثانی عشر است

یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است

این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست            این پسر عیسی جان با نفس روح فزاست

این پسر شافع و فریاد رس روز جزاست            این گل باغ علیّ بن جواد بن رضاست

روی حق، حُسن نبی بازوی حیدر دارد

آنچه خـوبان همه دارند، فـزونتر دارد

اهل معـنی ولی ذوالمنـنش می‌خـوانند            اخـتران جـمله مه انجـمنش می‌خوانند

عارفان واقف سّر و علنش می‌خوانند            پای تا سر همه حُسن و حسنش می‌خوانند

سر و قد، ماه جبین، گلرخ و شیرین دهن است

حسن است این حسن است این حسن است این حسن است

دیده را فیض ملاقات حق از دیدارش            مـهــر افـتـاده بـه خـاک قــدم زوّارش

همه دم ذکر خـدا بر لب گوهـر بارش            هـمه جا سامـره با یـاد گـل رخسارش

ملک پهـناور هستی به قـدومش گلشن

دیدۀ حضرت هادی به جمالش روشن

ای دل اهـل ولا زائـــر ســامــرّایــت            کعـبـۀ خلق جهـان روی جهـان آرایت

حُسن در حُسن ز پا تا سر و سر تا پایت            فـرش از بـال مـلایک حـرم زیـبـایت

ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت

شود آیا که برم سجده به خاک حرمت

کـیـستـی تـو پـسـر فـاطـمـۀ زهـرایـی            نبوی خُلق و علی خوی و حسن سیمایی

جـلـوۀ سـیـزدهــم یــازدهـم مــولایــی            حسن عـسکـری و گـوهـر ده دریـایی

مکتبت بندگی و دوستی و هم عهدیست

پدرت هادی و فرزند عزیزت مهدیست

مـن کـیـم بــنــدۀ آلــودۀ دربــار تــوأم            گـنـهم کرده گـرفـتار و گرفـتار تــوأم

با دو دست تهی خـویش خـریدار توأم            چه کنم تو گل من هستی و من خار توأم

دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی

بپـذیـریّ و بـخـوانیّ و جـوابـم نـکـنی

نگهـی بـر من و بر دیـدۀ گـریـانم کن            نظری بر دل و بر حـال پریـشانم کن

غرق عصیانم و غـرق یم غـفـرانم کن            بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن

هر که ام هر چه بدم میثم این درگـاهم

ذاکــرم، ذاکـر اولاد رســـول الـلّــهــم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

حسن و حسن ز پا تا سر و سر تا پایت            فـرش از بـال مـلایک حـرم زیـبـایت

غرق عـصیانم، غـرق یم غـفـرانم کن            بلکه با خاک درت پاک ز عصیانم کن

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

هـوای خـانـۀ دل با تو آسـمـانـی شد            مدینه با تو پُر از نـور مهـربانی شد

تو آمدی و زمین و زمان پُر از شادی ست            به یُمـن مقـدم تو فصل همزبانی شد


بهار می چکـد از گـوشـۀ نگـاه شما            دوباره بلبل جان مست نغمه خوانی شد

چقدر خـیر به ما می رسانی آقا جان            نصیب سفرۀ دل رزق بی کرانی شد

نخواستی که به دنبال دیگـران باشم            تو خواستی که دلم صاحب الزمانی شد

همیشه باغ و بهارم تویی ابـالحُـجّـه

تـمـام دارو نــدارم تـویی ابـالحُـجّـه

مـیـان سـجـدۀ شب ذکـر ربّـنا داری            بــرای درد دل عـاشـقـان دوا داری

همیشه خیر کثیر از نگاهتان جاری ست            هـوای ایـن دل غـمـدیـدۀ مـرا داری

به کـوری هـمـۀ دشـمـنانـتـان مـولا            همیشه دور و بر خود برو بیا داری

همیشه سنگ شما را به سینه می‌کوبم            سر مزار خـودت گـنـبـد طلا داری

چه می‌شود که به دست تو نامه را بدهم

همیشه و همه جا عطر سامرا بدهم

به زیر سـایۀ سـرو صنوبری هستم            تو لطف کردی و از غصه‌ها بَری هستم

دعـای مــادر ســادات لایـقـم کـرده            هماره شیعۀ سرمست حیدری هستم

هـمـاره بـاد؛ کـرم خـانـۀ شـمـا آبـاد            که بین خانۀ تو گـرم نـوکری هستم

اگر چه گـفـته‌ام اما دوبـاره می‌گویم            غلام خانۀ پُـر خـیر عسکـری هستم

در انتظار ظهورم در انتـظار قـیـام            همیشه منتظر صبح بهتری هستم...

که عاشقانه به شوق رسیدنش ماندی

دعا به نیّت تعجیل در فرج خواندی

کریمی و برکات تو نعمتی عالی ست            گدایی سر کوی تو نیک اقبالی ست

فقـیرِ دیدنِ سرداب غـیـبـتم هر شب            که لحظه‌ای غم دوری تو مرا سالی ست

کسی که نام تو را برد؛ سامرایی شد            کبوتر دل ما صاحب پر و بالی ست

میان مجـلس مـیـلاد تو امام بهـشت            که قلب شیعۀ تو غرق نور خوشحالی ست

مـدافـعــان حـریـم رقـیــه و زیـنـب            مدافعان حریم تو جایشان خالی ست

کسی که توی رگش خون هاشمیون است

شهید جبهـۀ گـردان فـاطمیون است

من آمدم که بگویم گدا نمی‌خواهی؟            غریب شهـر بـلا آشنـا نمی‌خواهی؟

تویی که یا حـسـن دوم قـنـوت منی            نگو که نوکر افـتـاده پا نمی‌خواهی

امام فاطمیون فـاطمیه نزدیک است            برای خیمۀ زهـرا مرا نمی‌خواهی؟

برای آنکه بخوانی تو روضۀ مادر            زمان به وسعت درد زمان می‌خواهی

من از تو جز حرم سامرا نمی‌خواهم            برای من تو به جز کربلا نمی‌خواهی

من از حوالی هیات به سامـرا رفتم

حسین گـفتم و دیدم به کـربـلا رفـتم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دم تو گـرم و کـرم خـانـۀ شـمـا آباد            که بین خانۀ تو گـرم نـوکری هستم

بیت زیر در تمام سایت ها بصورت زیر آمده است که غلط بوده زیرا علاوه بر مخدوش شدن وزن شعر قافیه نیز که رکن اصلی شعر است رعایت نشده است لذا اصلاح شد

برای آنکه بخوانی تو روضۀ مادر            زمان به وسعت درد زمانه نمی‌خواهی

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : زهرا آراسته نیا نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

هر گـوشه صدای ربّـنـا می‌آید            آواز خـوش خـدا خــدا مـی‌آیـد

از شوق امام عسکری مست شده            خورشید ز سمت سامرا می‌آید


*************

بر پیکـر عاشقـانه ها جـان آمد            حادی عشر از تبار خوبان آمد

خُلقش حسن و خِلقت او احسن بود            با نام حـسن شکـوه ایـمـان آمد

*************

جمعی به تولای شما دل شادند            عمری ست که بر جمالتان جان دادند

از یمن حدیث اربـعـیـنت مولا            در راه فرج پـیاده راه افـتـادند

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مسمط

دلا نیک اخـتری می‌آید امشب            بـشارت، دلبـری می‌آید امشب

جهان را سروری می‌آید امشب            شه گردون فری می‌آید امشب


امـام عـسکـری مـی‌آید امشب

شب فیض و شب میلاد مسعود            فکنده پرده از رخساره مشهود

رسید از ره گل گلزار مقصود            بـشارت باد بر مهدیّ مـوعـود

که نیکو منظری می‌آید امشب

ظـهـور نـور کـرّمـنـا مبـارک            به کـلّ شـیـعـیـان بـادا مبارک

تـجـلّای گــل زهــرا مـبـارک            مـبـارک مـقـدم مـولا مـبـارک

پـیــام داوری مـی‌آیــد امـشـب

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

نـور تـو بـا نـور خـدا فـرقـی ندارد            نـزد خـدا او بـا شـمـا فـرقـی ندارد

وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست            پس عسگری با مجتبی فرقی ندارد


تا "کُـلُّهم نور" است وصف آل احمد            "یا مرتضی"،"یا مصطفی" فرقی ندارد

ما جود می جوئیم و تو جـود تمامی            اینجـا اجـابـت بـا دعـا فـرقی ندارد

اصلا مهم این است که ما با تو باشیم            دنـیـا و عـقـبـا نـزد ما فـرقی ندارد

مادر برایش نذر کرده جان خود را            او بـا شـهـیـد کـربـلا فـرقـی نـدارد

دل، شـادِ میلادِ اباالمهـدی است اما            با هم سُـرور هـل اتـی فـرقـی ندارد

گـنجـیـنه ای و نزد تو کـنز المعالی است

یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است

آقا نفسهای تو ما را هم عوض کرد            فیض قدمهایت فضا را هم عوض کرد

زیـبـایـی نامت بـهـاری دیگـر آورد            حالات تو حال دعا را هم عوض کرد

ای نور هستی آفرین، عیدت مبارک            میلاد تو حال و هوا را هم عوض کرد

آری نفسهای تو اِحیاءُ القلوب است            انفاس تو ارض و سما را هم عوض کرد

تا دیـده واکـردی، نـگـاهِ رحمت تو            سبک عنایات خدا را هم عوض کرد

مشمول عفـوت شد گـناهان خـلایق            تقدیر تو دست قضا را هم عوض کرد

مثـل عـلـی ها و مـحـمـد های دیگـر            نام حسن روزیِ ما را هم عوض کرد

رزق حسیـنـی ها ز دستـان تو بارد            آقایی تو این گـدا را هم عوض کرد

گنجـینه‌ای و نزد تو کـنـز المعـالی است

یعنی که فرزندحسن مولی الموالی است

در فطرت من جایگاهت بی بدیل است            شأن و مقام و منزلت با تو اصیل است

مُرده است آن دل که تو را از دست داده            "یا محیی" از اسماء تو پورخلیل است

ما رعـیـت کـوی شما هـسـتـیـم امـا            یک عالمی را رعیت کویت کفیل است

حاجات خیل انـبـیا دست تو آقـاست            در پیشِ نازِ تو نیـاز ما قـلیـل است

کو آن که مـحـتـاج نـگـاه تو نـبـاشد            یک بال از اوج نگاهت جبرئیل است

ما را ولای حضرتت آب حیات است            یک چشمه از آب حیاتت سلسبیل است

مدح تـو از عـبـد تو کی آیـد امـامـا            مداح اوصاف شما رب جلـیل است

هر کس که با آل محـمد در بـیـفـتـد            پس سرنوشتش همچنان اصحاب فیل است

گـنجـیـنه ای و نزد تو کـنز المعالی است

یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است

تـو پَـرتُـو نـور جـمـیـع اوصـیـایـی            یـعـنـی تو در عـالـم امیـد اولـیـایـی

تو دیده واکردی که زهرا جان بگیرد            زیرا که نـور دیـدۀ خـیـرالـنـسـایـی

بـرق نـگـاه نـیِّـرِ اعـظـم تـویـی تـو            سبط رسول اکرمی، ابن الـرضایی

حیدر به تو می نازد ای فخر دوعالم            هرچند بر غـم های عـالم مـبـتـلایی

مانند جَـدّت مجـتـبی بی یـار مانـدی            مانـنـد زیـنـب، راز دار کـربـلایـی

از کودکی حبس عدو را لمس کردی            از کـودکی با ظـلـمِ دشـمن آشـنـایی

تن داده ای بر حصر و تبعیدت که کم کم            اصحاب خـو گـیرند با "آقا کجایی"

مأمـور حـفـظ جـانِ جـانـانِ جهـانی            یعـنی که ارحـام مطـهـر را سزایی

گـنجـیـنه ای و نزد تو کـنز المعالی است

یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر عکس شدن معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

اصلا مهم این نیست که ما با تو باشیم            دنـیـا و عـقـبـا نـزد ما فـرقی ندارد

ترکیب کلمات « طعم قدمهایت» در مصرع زیر نا متجانس؛ نامفهوم و نادرست است؛ زیرا قدم طعم ندارد لذا بیت زیر تغییر داده شد

آقا نفسهای تو ما را هم عوض کرد            طعم قدمهایت فضا را هم عوض کرد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از کودکی آوارگی را لـمـس کردی            از کـودکی با ظـلـمِ دشـمن آشـنـایی

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

بـــاران کــرامـت خـــدا مــی بــارد            نـور از نـفـس فرشـتـه هـا می بـارد

صد دسته گـل محـمّـدی بـاز امشب            بر صحن و سرای سامرا می بـارد


************

تـــو آیـــنـــۀ خـــدا نـــمــایــی آقـــا            سـوم پـسـر از نـسـل رضـایــی آقـا

می خـوانـمـتـان کـریم زیرا که شما            دوم حـــســـن آل عـــبـــایـــی آقـــا

************

این درد که مانده بی دوا را چه کنم؟            این سیـنه تحـبـس الدعا را چه کنم؟

این ها به کـنار، یک نفـر می گوید؟            ایـن دوریِ از سـامـرا را چـه کـنم؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این ها به کـنار، یک نفـر می گوید؟            این دوری راه سـامـرا را چـه کنم؟

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : رضا تاجیك نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـا بـنـده‌ایـم گـرم تـمـنّـای اهـل بـیـت            در سیـنـه‌ام نـشسته رد پـای اهل بیت

دل بـسته‌ام به وعـدۀ فـردای اهل بیت            بر پای سفره‌های حسن های اهل بیت


خاک مرا به دست کـریـمان سـرشتـه‌اند

یـعـنـی غـلام نـام حـسـن هـا نـوشـتـه‌انـد

امشب در آسـمـان عـلـی ماه می‌رسد            کهف الورای دیگری از راه می‌رسد

شـیــری ز بـیـشـۀ اســدالله مــی‌رسـد            یوسف به شوق دیدنش از چاه می‌رسد

در خـانـۀ امـام زمـان بـزم شـادی اسـت

لبخـند شوق بر روی لبهای هـادی است

زیـبـاتـریـن بـیـان زبـان مـنـی حـسن            تـو رهـبـر امـام زمــان مـنـی حـسـن

یک شرط از شروط اذان منی حسن            تـو دومـیـن امام جـوان مـنـی حـسـن

این پـنج شنـبه‌ها که به نام تو خـورده‌اند

ما را به پـای بـوس ضریـح تو بـرده‌انـد

با هر پـیـاله بـاده زدن عـاشقـت شدم            با جـذبـه‌های نام حـسن عاشقـت شدم

وقتی شنیدم از تو سخن عاشقت شدم            با هر فـراز جـامعه من عاشقت شدم

مـستـبـصرٌ بـشـانـکـم آوای قـلـب ماست

طیـبـا لـخـلـقـنـا، گِـل ما از گِـل شماست

فـهـم کـسی نـمی‌رسـد آقا به ساحـتت            ده پـشـت تـو امــام، فـدای اصـالـتـت

اجــداد مـن تــمـام اسـیــر عـنـایـتـت            قـسـمت نـبود کـعـبه بـیـایـد زیارتـت

این کعبه‌ای که رتبه‌اش از عرش برتر است

از سیـنـه چاک های قـدیمی حـیـدر است

دلهای شیعیان همه در انحصار توست            عالم تـمام در کـنـف اخـتــیار توست

هر مومنی نشانه‌اش از اعتبار توست            در دست من عقیق یمن یادگار توست

بس باشد از شما که به ما می‌رسد همین

طـعــم خـوش زیــارت ایــام اربـعــیــن

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی؛ قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

ره بـاز کـنـیـد، دلـبـری آمـده است            بـر شیـعـه امام دیگـری آمـده است

در مـطـلـع هـشـتـم ربـیـع الـثــانـی            مـیـلاد امـام عـسـگـری آمـده است


*** قاسم نعمتی ***

ما دیـده به راه دلـبـری مـه روئـیـم            بـا بـادۀ نـاب دیــده را مـی شـوئـیـم

در این شب پُر شکوه با هر صلوات            تبریک به صاحب الزمان می گوئیم

*** قاسم نعمتی ***

گلخانۀ وحی بس که زیبا شده است            جبـریل درآن محو تماشا شده است

وقتی که نظرکرد دراین گلشن، دید            یک غنچه به نام عسکری وا شده است

*** سید هاشم وفایی ***

بـر خـلـق فـروغ ایــزدی داده خـدا            سرچشمۀ فیـض سرمـدی داده خـدا

در دست امام هادی از بـاغ بهشت            امــروز گـــل مـحــمـدی داده خــدا

*** سید هاشم وفایی ***

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که در مَحْبَس گیسوی تو شب زندانی ست           کار خورشید، به فرمان تو نور افشانی ست

سامرا نه! که جهان سیطرۀ قدرت توست           ای که در عرش تو را مرتبۀ سُلطانی ست


تا که تکــمـیـل شود فـیـض ربیـعُ الاوّل           مُوعدِ جـلـوهْ نمائیـت، ربیـعُ الـثّانی ست

هرکسی چـشـم دلش بـاز شود می بـیـنـد           شغل داوود نبی نزد تو مِدْحت خوانی ست

پسرت حضرت مهدی ست اگر؛رَبّ الأرض           کُلّ حالات و صفـات پدرش، ربّانی ست

تو به قدری حسن بن علی اَستی که چو ما           حال آیـینه هم آشفـته تر از حـیرانی ست

دل ندادن به تو از سخت ترین مُشکل ها           دل سپردن به تو، برعکس، پُر از آسانی ست

می شود بی سر و سامان تو باشم گرچه           هرکه دیـدم، به دنبال سر و سامانی ست

«سـرگرانی صفـت نرگس رعـنا باشـد»           همچنانی که مرا روزیِ سرگردانی ست

خیس اشک، از غم دنیا بشود چشمانش           هر کسی آرزویـش دیـدن سامـرّا نیـست

اربعین هر که مشرّف به حریمت شد گفت:           صف زوّار ضریحت چه قَدَر طولانی ست

فاطمه، بانیِ رفتن به بهشت است او را           آنکه اندازۀ خشتی، حـرمت را بانی ست

«سائـلِ» رحمـت بی منّـت و بی پـایـانت           چشـم در راه تو در آن نفس پایانی ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره و عدم حفظ شأن انبیا حذف شد

خضر را پیر غلامیّ تو فخری ابدی ست           در حریمی که سلیمان، شرفش دربانی ست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می شود بی سر و سامان تو باشم گرچه           هرکه را دیـدم، دنبال سر و سامانی ست

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

جان می دهم فـقط و فـقـط پای سامرا            زاده شـدم بـه شـوق تـمـنّـای سـامـرا

دیگـر نـیـازمند کـسی نـیـستـم که من            هـستـم گـدای دست تو آقـای سـامـرا


حال مرا برای خـودت روبه راه کن            حاذق ترین طبـیب؛ مسیـحـای سامرا

از لـطف بـی نهـایـت تو بی مـقـدمـه            پـر زد دلـم به گـنـبـد زیـبای سـامـرا

حـالا شـدم برای حـریـمت کبـوتـری

ای منتهای عـشق خـداونـد؛عـسگری

ای دومین حسن که وجودت خدایی است            صبر تو مرتضایی دلت مجتبایی است

در کنج صحن خلوت توحضرت مسیح            در سجده و نماز و دعایی خدایی است

صدها درود و تـهـنـیت سبـز بر دلی            که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است

وقـتی کـبـوتری به هوای تو می پـرد            دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است

هرکس که می رسد تو به او لطف میکنی            فرقی نمی کند طرف اصلأ کجایی است

با این حـساب بر در این خـانـه آمـدم

بر دور شـمـع روی تو پـروانـه آمدم

ای جلوۀ حـقـیـقی هفـت آسمان حسن            رفته شعاع نور تو تا لا مکـان حسن

در زیـر چـتـر سایـۀ تـو آرمـیـده ایـم            از پرتو جمال تو روشن جهان حسن

در مدح تو هـمیـشه قـلـم کم می آورد            قفل است درسرودن تو هر دهان حسن

می خوانمت به طرز زمان های کودکیم            بابای مـهـربـان «امـام زمـان» حـسن

بنیان گـذار کرب و بلا روز اربعـیـن            ای بـانـی زیـارت ما شیـعـیـان حسن

شغل همیشگیم دراین خانه نوکری ست

کار هـمـیشگـی شما بـنـده پروی ست

حتی بـهـشت در به در آستـان توست            تنها نه آسمان که زمین هم از آن توست

قطره اگر کنار تو باشد که قطره نیست            زیرا که تحت مرحمت بی کران توست

از پشت پرده یک دو کلامی سخن بود            گوشم در انتـظـار شنـود بیان توست

بـیـن درنـدگـان به نـمـاز ایـستـاده ای            اینهم نـشانه ای ز جـلال نهان توست

هر چند ظاهـراً تو به مکّه نرفـته ای            کعبه همیشه گرم طواف نشان توست

روز ولادت تو زمان هم عهدی است

بعد تو جـانشین بلافصل مهدی است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در کنج صحن خلوت توحضرت مسیح            مشغول لحظه های شریف گدایی است

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : مجتبی کرمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : چهارپاره

میل سفـر در سر چرا دارم دوباره            شـوق زیـارتـنـامـه را دارم دوباره

صحنی پُر از خلوت شده فکر و خیالم            انـگـار مـیـل سـامــرا دارم دوبـاره


***********

این اشک های روی گونه نازنین ند            وقتی سر خان کـریمان می نـشینـند

یک قطره بُردم باز دریا پس گرفتم            در مکتب شیعه حسن ها اینچـنین ند

***********

اینکه فقیری را، به ماها هدیه دادی            می ریزد اشک شوق مان غیر ارادی

قـنـداقـۀ نـور تـو را خـیـل فـرشـتـه            آورده اند از عـرش بر دستان هادی

***********

حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم            ما دست خـالی از حـریم تو نبـردیم

یک خواهش اما مانده بین سامرایت            ای کـاش فـرزندت بیـاید تا نـمردیم

***********

آقـا بمیـرم من بـرایت! بـاز دشمن؟            این غربت صحن تو بد تا کرد با من

وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا            بعدش صدای بال کفتر هاست حتما

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای به حـق مـقـتـدا ایها العـسکـری            ای ولــیِّ خــدا؛ ایـهــا الـعـسـکـری

شـمـع جـمـع هـمه یـوسف فـاطـمـه            زادۀ مـرتـضـی ایـهـا الـعــسـکـری


ماه رویت حَسن خلق و خویت حَسن            حُـسـن سـر تا به پـا ایها العسکری

هم تو خیرالعباد هم تو باب المـراد            هـم تـو ابن الـرضا ایها العـسکری

هم سپاهت ملک هم مطیعـت فـلک            هم به حـکـمت سما ایها العـسکری

یا بن خـیـر الـوری سامـرایت مـرا

کـعـبـه و کـربـلا ایـهـا الـعـسکـری

تو به ارض و سـما تو به اهـل ولا            تو به خـلق خـدا هـادی و رهـبـری

چشم بد از تو دور نورالانوار طور            دُر دَه بحر نور بحـر یک گوهـری

تو به زهـرا ثـمر؛ تو به هادی پسر            تو به مهدی پدر تو به حق محوری

یـوسف فـاطـمـه عـرش را قـائـمـه             تو ز وصف همه بهـتـر و بـرتـری

هم رضا طیـنـتی هم علی صولـتی            هم نـبی خصلتی هم خـدا منـظـری

روز مـیــلاد تـو پـر زنــد یــاد تـو

دل سوی سـامـرا ایهـا الـعـسکـری

مظهر حـلم حق؛ مخـزن عـلـم حـق            مـعـدن حـکـمـتی سـیـدی یا حـسـن

جــلــوۀ کــبـــریــا؛ وارث انـــبــیــا            حـاصـل عـتـرتـی سیـدی یا حـسـن

به جـلالت درود به جـمـالـت درود            که خـدا طلـعـتـی سـیـدی یا حـسـن

آیـت مـحـکــمـه؛ تـو پــنــاه هــمــه            عـالــم خـلـقــتـی سـیـدی یـا حـسـن

هـم امــام اُمـم هــم ســپـهــر کــرم            هـم یـم رحـمـتـی سیـدی یـا حـسـن

در زمین و زمان می برند انس و جان

بـر درت الـتـجـا ایـهـا الـعـسکـری

حُسن حی صمد وصف تو بی­ عـدد            مهـدیت تـا ابـد منـجـی عـالـم است

ای ولــی خـــدا ای چــراغ هُـــدی             وصف مدح تو را هرچه گویم کم است

دل محـیـط غـمت دیـده­ ها مـقـدمت             زنده از یک دمت صد مسیحا دم است

مهـر تو یا حسن جـان جـانـم به تن            سینـۀ پـاک من سنـدی محکـم است

روح تـقـدیـم تـو قـلـب تـسـلـیـم تـو            بهر تعظیم تو چرخ گردون خم است

به تو نازد رسول به تو بالـد بتـول

به تو بـخـشد خـدا ایهـا العـسکـری

تـو صـراط الـلهـم تـو چـراغ رهـم            رو به هـر سو نهم قـبله ­ام روی تو

اشــرف الانــبــیـا خـاتــم الاوصـیـا            آن ثـنـا خـوان تو این ثـنـاگـوی تو

بـر درت سـائـلـم کـی شود شـامـلـم            کـز بـهـشـت دلـم بـشـنـوم بـوی تو

گـفـتـگــویـم تـویـی آرزویـم تـویـی            آبـرویــم تـویـی ای دلــم سـوی تـو

یا ابـاالـمـنـتـظـر مـرغ دل تا سحـر            می زند بال و پر بر هـمـه کوی تو

سـیـدی مـیــثـم مـهـر تـو هــمــدمـم

از تـو گـویـم ثـنـا ایـهـا الـعـسکری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که غلط است و قافیه بهم ریخته است لذا اصلاح شد

تـو صـراط الـلهـم تـو چـراغ رهـم            روبه هر سو نهم قبله ­ام روی تو است

اشــرف الانــبــیـا خـاتــم الاوصـیـا            آن ثـنا خوان تو این ثـنـاگوی تو است

مدح و ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد           در خشکـسالِ عـاطفه باران درست کرد

بـشکـن دل مـرا کـه شـکـایت نـمی­ کـنـم           کار مرا هـمـیـن دل ویـران درست کرد


حالم گـرفته بود و دلم غـرق خـون ولی           حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد

کاری که با رکوع و سجـود و دعـا نشد           آخـر تـوسـلِ بـه کـریــمـان درست کـرد

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟           زلف نگـار در دلـم ایـمـان درست کـرد

حق است خالـقی که برای عِـبـاد خویش           شاهی ز نسل شاه خـراسان درست کرد

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین           از مرغ لال، مرغ غزلخوان درست کرد

دسـتـی به روی سینـۀ گـمـراه من کـشید           از کفر محض عـبد پشیمان درست کرد

روی لــبـم رسـیـد نــوای حـسـن حـسـن

در هر تپش؛به هر نفس و دم زدن حسن

دل دل کـنـان رسـیـده‌ام امـا نـمـی‌روم            بـا جـام خـالـی از لـب دریـا نـمـی‌روم

بـا صـد امـیـد آمـده‌ام سـمـت ســامـرا            میخـانه دایر است به صحـرا نمی‌روم

از پای سفـره‌های حسن‌های اهل بیت            عـالَـم اگـر زنـنـد بـفـرمـا… نـمی‌روم

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است            بی دردِ عـشـق، جـنتُ الاعلی نمی‌روم

کهفُ الوریٰ حَسن، شب احیای من حَسن            بی مهـر دوست مجـلس احـیا نمی‌روم

خود را کـشـانـده‌ام به در خـانـۀ کریم            سنگـم زننـد هم من از این جا نمی‌روم

امشب به دور خال لبش چرخ می‌زنم            فـردا طـواف چـشـم، جـداگـانه می‌روم

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است
میلاد حـضرت حسن عسکری شده است

: امتیاز